تناقض   

آیا مغایرت ندارد زمانی که سازمان‌های به‌اصطلاح حقوق بشری فرزندان پناهندگان و مهاجران به آمریکا را در مرزهای ورودی به اسارت می‌گیرند و در قفس زندانی می‌کنند.

تناقض   

اصفهان امروز - حسن روانشید

آیا مغایرت ندارد زمانی که سازمان‌های به‌اصطلاح حقوق بشری فرزندان پناهندگان و مهاجران به آمریکا را در مرزهای ورودی به اسارت می‌گیرند و در قفس زندانی می‌کنند یا زمانی که ضمن ایجاد به‌اصطلاح سازمان‌های مردم‌نهاد دم از حقوق بشر می‌زنند و برای گرسنگان جهان اشک تمساح می‌ریزند تا مواد غذایی و شیرخشک‌های تاریخ‌مصرف گذشته را به‌عنوان کمک‌های بشردوستانه به آن‌سو گسیل دارند؟! امروز این نوع سیاست‌های شناخته‌شده شاید دیگر تاثیر چندانی نداشته باشد اما گزینه‌های تازه‌ای به دست نیامده تا جانشین آن‌ها شود. ملت مسلمان و اکثرا فقیری که قسمت اعظمی از کشور گرفتار در دام اتحادیه به نام آلبانی و در گوشه‌ای از اروپا که این سال‌ها را به فلاکت می‌گذراند مدت‌هاست نه‌تنها در استعمار و استثمار این قاره و سرکردگان آن در غرب است بلکه تا زمانی که هیچ نقطه از جهان حاضر به پذیرش منافقان اخراجی از عراق نمی‌شد، به‌زور سرنیزه‌های غرب که در پشت نقاب حقوق بشری برق می‌زند ضمن دریافت قول و وعده کمک‌های فراوان آغوش سیاستمداران دست‌نشانده و حاکم بر این سرزمین را به روی آن‌ها باز کند و اجازه دهند از امکانات موجود ارتباطی به لجن پراکنی های خود بپردازند. این در حالیست که همچنان دوستان از دشمن برتر خود را در اروپا و آمریکا ساپورت اطلاعاتی می‌کنند تا به دست صهیونیست‌ها برسد و پس‌ازآن غسل‌تعمید شده و از لیست به‌اصطلاح جنایتکارانی که آمریکا سردسته پشت پرده آن‌هاست، خارج می‌شوند. آن‌ها که جوان هستند سال‌های اخیر را با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی پیشرفته در دستان هریک به‌خوبی رصد کرده‌اند و بهتر می‌دانند این اتفاقات تازه در اتحادیه اروپا که به‌مرورزمان ایالات‌متحده را نیز در برمی‌گیرد چیزی جز پایان عمر یک امپراتوری پوشالی نیست بنابراین حق می‌دهند تا سیاستمداران آن که اکثرا صهیونیست هستند به تلاش‌های مذبوحانه دست بزنند و هرلحظه در گوشه و کنار دنیا دستاویزی تازه پیدا کنند که اخبار تحریف‌شده آن بتواند سقوط غرب را تا حدودی به حاشیه بفرستد. قطع یکطرفه رابطه تیرانا با ایران اگرچه از این‌سو می‌تواند یک امتیاز باشد اما تأسف را نیز برای جامعه مسلمان و فقیر آن کشور به همراه دارد زیرا از آن‌طرف شکستی است جبران‌ناپذیر برای سردمداران حلقه‌به‌گوش غرب که یک حامی طرفدار مستضعفان آلبانی را از دست می‌دهند. ای‌کاش کشورهای جهان سوم از قاره آفریقا درس عبرت می‌گرفتند و دوست و دشمن را به‌خوبی تشخیص می‌دادند که امروز اکثر سیاستمداران آن نگاهشان به ایران متمایل شده است تا به عقد قراردادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بلندمدت ابراز تمایل کنند. همه این‌ها برای یک کشور بزرگ که چهار دهه پرفرازونشیب را پشت سر گذاشته سرمایه‌ای کلان است که باید قدر آن را دانست و اجازه نداد در داخل بعضی از گروه‌های فرهیخته که به قولی تاریخ‌مصرفشان به دلیل کبر سن رو به اتمام است رنج ببینند زیرا آن‌هایی که پشت میزهای فعلی نشسته‌اند به‌سرعت به این‌سو آمده و وارد جرگه بازنشستگان خواهند شد و ازآنچه در گذشته انجام داده‌اند ابراز ندامت خواهند کرد. دوگانه نگری این روزها در آموزش‌وپرورش اصفهان که هنوز تاریخ تحویل و تحول در آن به مرز یک‌سالگی نرسیده اما بروز اتفاقات عجیب و باورنکردنی در آن حکایت از یک برنامه‌ریزی قبلی و یا بی‌برنامگی مفرط دارد، تعجب همگان را برانگیخته تا پیش خود بگویند دم خروس را بپذیریم یا قسم؟ را که متولیان تازه در این اداره کل ضمن مکاتبه با اداره رفاه و پشتیبانی وزارت متبوع به شماره 1700/554621/730 مورخ 01/05/1401 از دیر رسیدن و تأخیر در پرداخت کسورات بازنشستگان به دستگاه‌های خدماتی و صندوق‌های قرض‌الحسنه گلایه می‌کنند و برای این قشر که نمی‌توانند از تسهیلات به‌موقع استفاده کنند اشک می‌ریزند درحالی‌که یکی از نواحی این اداره کل پس از گذشت شانزده سال از واگذاری مخروبه‌ای در خیابان آتشگاه به کانون بازنشستگان آموزش‌وپرورش استان برای ایجاد مرکز رفاهی که با هزینه همین قشر بازسازی شده تقاضای استرداد این اسب زین شده را دارد و حتی حاضر نیستند هزینه‌های انجام‌شده به‌روز در آن را نیز تأدیه نمایند! وقتی با مقاومت هیئت‌مدیره و مدیرعامل روبرو می‌شوند در کمال ناباوری آموزش‌وپرورش ناحیه مذکور از نهاد فرهیختگان خود به دادگاه شکوائیه می‌برد! عجیب است اما این اتفاق را در اصفهان باور کنیم زیرا همین نهاد از سوی دیگر به خودزنی تازه می‌پردازد و درحالی‌که ده‌ها مراکز آموزشی مجهز و فاقد بهره‌وری را به حال خود رها کرده یا در حال تخریب است و باشگاه‌های فرهنگیان نواحی به آشپزخانه پیمانکاران برای پخت غذای به‌ظاهر ارزان و یا اقامت مسافران تبدیل شده، مستقیما به سراغ یکی از اقامتگاه‌های اردویی کشوری می‌روند که همه‌روزه پذیرای صدها دانش‌آموز از سراسر کشور و بخصوص مناطق محروم است تا آن را تخلیه و تبدیل به دانشگاه فرهنگیان کنند! حال‌آنکه با اقدامات و تصمیمات عجولانه پیرامون جابجایی‌های مدیریتی در نواحی و ادارات و حتی کلینیک فرهنگیان پس از گذشت چند ماه هنوز نتوانسته‌اند به وسعت آن آرامش بخشند تا بتوانند با شروع سال جدید روند تحصیل بیش از 900 هزار دانش‌آموز را مدیریت نمایند. شاید مطالب این یادداشت در نظر اول در مقدمه و ادامه باهم ارتباطی نداشته باشند اما حداقل می‌توان به مقایسه هردو باهم پرداخت!
ادامه دارد

ارسال نظر